یک آقا پسری که قبل از ازدواجش خیلی هم دوست دختر داشت بالاخره عاشق شد و ازدواج کرد ، بعد خدا بهش یه دختر داد
یه روز بهش گفتم که یادته چجوری اشک دختر ها رو در میاوردی ؟
حالا خودت هم دختر داری ، نظرت چیه ؟ تحمل دیدن اشکش رو داری ؟
بهم گفت : فقط می تونم بگم پشیمونم و امیدوارم همه اونها که دلشون رو شکستم منو ببخشن
هیچ پدری طاقت دیدن اشکهای دخترش رو نداره
آقایون ، پدر های آینده ، به دختر دار شدنتون خوب فک کنید ، زمین گرده ها
|